Saturday, December 18, 2010

راه دشوار بيان حقيقت (قسمت اول)، گفت‌وگويی دوستانه با آقای مصطفی تاج‌زاده، ر...

ل با احترام رضا فانی يزدی rezafani@yahoo.com ۲۱

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by kooshan on 12/16/10

دو نظام؟ در ابتداء مطلبتان می گوييد که "با بازجويان درباره اصل نظام اختلاف نداشتيم و همين مسأله مشترک می‌توانست نقطه آغاز گفت‌وگوی ما ‌باشد." از اصل کدام نظام سخن می گوييد، "نظامی که قدرتش در اعتراف‌گيری و تواب‌سازی در سلو‌ل‌های انفرادی" بوده و هنوز هم هست يا "نظامی که هر مخالفت يا حتی هر انتقادی را توطئه تلقی" می کرده و هنوز هم می کند و يا " نظامی که يکی از بديهی‌‌ترين حقوق انسان يعنی حق سفر آزاد را با ممنوع‌الخروج کردن شهروندانش نقض" می کرد و هنوز هم می کند و يا " نظامی که اگر به شخصيت، ميانگين تحصيلات و هوش زندانيان سياسی اش" در سی ساله گذشته نگاه کرده و يا بکنيم ،به اين نتيجه می رسيديم و می رسيم که "پاک‌ترين و سرآمدترين قشرهايش در زندان‌ها نمايندگی" می‌ شدند و هنوز هم می شوند و يا " نظامی که از راهپيمايی مسالمت‌آميز شهروندانش هراسان" می شد و هنوز هم می شود و يا " نظامی که راهپيمايی اعتراضی را حق شهروندان و مايه اصلاح و قوت خود" نمی دانست و هنوز هم نميداند و يا نظامی که " فعاليت احزاب سياسی" را حتی در چارچوب قانون اساسی خود نه در دوران صلح و تثبيت سيستم سياسی و نه در هيچ دوره ديگری بر نتابيده و هنوز هم بر نمی تابد و همه سران و فعالين احزاب منتقدش را يک جا دستگير کرده و روانه زندان ها کرده و هنوز هم می کند. و يا "نظامی که در آن استقلال قضايی" به معنای تسلط بر جان و مال مردم و بی‌اعتنايی به افکار عمومی بوده و هنوز هم هست و "دادگاه‌های نمايشی آن با احکام فرمايشی، دلسوزترين خادمان آيين و ميهن و مردم را محکوم و آنان را از کمترين حقوق انسانی خود محروم کرده" و دسته دسته به شکنجه گاه ها برده و به زندان های طويل المدت محکوم کرده و به احدی جواب گو نبود و اگر خانواده زندانی سوالی يا اعتراضی می کرد نه تنها کسی جواب گويش نبود که خود نيز به اسارت گرفته شده و گاه بر حسب اتفاق اعدام نيز می شد و هيچ موازين حقوقی و قانونی در صدور احکام آن وجود نداشت و متاسفانه هنوز هم ندارد و دربش بر همان پاشنه می چرخد و يا " نظامی که در آن بيشتر جوانان تحصيلکرده‌اش از دوره دبيرستان مشتاق مهاجرت به خارج از کشور" بودند و خيابان هايش گاه پوشيده از ورق پاره کتابهايی بود که بر اثر حمله و هجوم عناصر حزب الله به کتابفروشی ها و يا بساط های خيابانی به غارت رفته بود و" نمايشگاههای کتابش ياد دوران تفتيش عقايد را زنده" می کرد و هنرمندانش در تبعيد و يا در زندان و در سلول انفرادی به سر ‌برده و يا در خفا از وحشت دستگيری از نهانخانه ای به نهانخانه ديگری در رفت و آمد بودند و کمترين امکانی برای حضور و ارائه کارهای هنريشان در وطن اسلامی به انها داده نميشد. از کدام نظام صحبت می کنيد؟ از نظامی که " در آن " «شادی» گم شده بود و رتبه‌های نخست جهانی را در توقيف نشريات و زندانی کردن روزنامه‌نگاران به دست آورده بود" و به جز چند روزنامه دولتی چون کيهان و اطلاعات و جمهوری اسلامی در دکه های روزنامه فروشی اش هيچ ورق پاره ديگری را تحمل نمی کرد و حق نشر و توزيع به احدی نمی داد و يا نظامی که اگر آنقدر محبوبيت داشتی که از انتخابت در مجلسی نمی توانستند جلو گيری کنند پيش از ورودت به پايتخت بنای فرياد می گذاشتند که اگر به مجلس بيايی قلم پايت را می شکنند (تهديد ايت الله خلخالی به زنده ياد عبدالرحمن قاسم لو و غنی بلوريان نمايندگان منتخب از شهرهای اروميه و مهاباد در اولين انتخابات مجلس خبرگان برای تدوين قانون اساسی ) . واقعا از کدام نظام سخن می گوييد؟ که در کليات آن با بازجوی خود اتفاق نظر داشتيد؟ به نظر می رسد که نظام مورد عنايت شما همان "نظامی است که جايگزين رژيم سلطنت شده و خطوط اصلی آن توسط امام در وعده‌های ايشان در پاريس ترسيم شده است " و گويا با نظام کنونی "سازگار" نيست و مولفه های آن " با مؤلفه‌هايی که شما در ذهن داشته ايد در بسياری موارد متفاوت و گاه متضاد است " با دقت در تحليل شما می توان نتيجه گرفت که آغاز اين ناسازگاری به جز چند استثنا که شما از آن به خطا و رفتار نا صواب نام برده ايد، از شروع رياست جمهوری آقای احمدی نژاد آشکار شده که همزمان با پايان دومين دوره رياست جمهوری آقای خاتمی است و پايان همکاری شما با وزارت کشور و اخراج و ترک اصلاح طلبان از حکومت و آغاز دوران جديد که به گفته شما مشخصه اش نظامی است که " نظاميان صاحب اصلی آن شمرده ‌شوند و «ايران» را يک پادگان بزرگ ‌می ببيند که در آن «چون و چرا» معنا ندارد"، و عليرغم تمايل شما " با نظامی که مردم صاحبان اصلی آن به شمار می‌روند و پادگان‌هايش نيز مينياتوری از جامعه و به روی مطالبات شهروندانش گشوده است، چگونه می‌تواند «يکی» باشد؟ " در مقايسه ای بين دو نظام ، مولفه های نظام مورد عنايت خود را چنين بر شمرده ايد "نظامی که از بحث آزاد و مناظره و گفت‌وگو در رسانه‌ها تغذيه می‌کند" "نظامی که چهره خود را در آينه انتقاد مخالفين می بيند و رفتارش را تصحيح می‌کند " "از مشارکت و انتخاب آزاد مردم در عرصه سياست و اجتماع استقبال می‌کند" "که شايسته‌ترين نخبگانش بر کرسی‌های پارلمانی يا مديريت اجرايی آن تکيه می‌زنند يا در جامعه مدنی از امنيت کامل بهره مندند." "که راهپيمايی اعتراضی را حق شهروندان و مايه اصلاح و قوت خود می‌داند" "در دهه اول انقلابش و در شرايط جنگی و وجود تروريسم، سران احزاب منتقد هرگز دستگير نمی شوند." "که در آن قاضی مستقل از ارکان حکومت و بی‌اعتنا به فشارها و درخواست‌های نهادهای امنيتی، اطلاعاتی و نظامی و تنها بر اساس موازين حقوقی و قانونی حکم صادر می‌کند" "اساتيد برجسته و مستقل بازنشسته يا اخراج نمی‌شوند، به دانشجويان منتقدش ستاره‌ نمی‌دهند، آنان را به صورت فله‌ای بازداشت نمی کنند، اختلاط دختران و پسران در دانشگاه مسأله مقاماتش نيست و دانشجويان رسماً تهديد نمی‌شوند که چون نمره می‌خواهند بايد خواست‌های مديريت را اجابت کنند." "استقلال حوزه های علميه حفظ می شود،" "دانشگاه پادگان نيست" "خود را مسئول آرايش و پوشش مردم نمی داند و مقاماتش شب و روز بر طبل مبارزه با مفاسد اجتماعی و فرهنگی نمی کوبند" "قانون اساسی آن سند سرکوب نيست،........ سند حقوق و آزادی‌‌های شهروندان است و اجرای اصل ۲۷ و ديگر اصول حقوق بشری آن در آزادی اجتماعات و احزاب و مطبوعات و انتخابات و نيز در ممنوعيت شکنجه و محکوميت حکم اعدام شهروندان بدون طی مراحل دادرسی عادلانه، استقلال کشور، يکپارچگی سرزمينی و منافع ملی را تأمين می کند" "وجود کهريزک ننگ است" "هرگز نمی‌توان هر ده سال يکبار به خوابگاه و کوی دانشگاه حمله کرد" و بالاخره نتيجه می گيريد که "سرکوب‌ها و بگير و ببندهای فله‌ای‌ نيز نمی‌تواند برخاسته از همان اسلام و انقلابی باشد که رهبرش شعار «ميزان رأی ملت است» می‌داد و از «حق تعيين سرنوشت هر نسل به دست همان نسل» دفاع می‌کرد. در اين نظام هويت، فرهنگ و آداب و رسوم اقوام مخل وحدت ملی تلقی نمی‌شود." هر چه فکر می کنم نمی فهمم که اين مولفه هايی را که شما بر می شماريد در کدام نظام و در کدام کشور تجربه کرده ايد و آيا اين مولفه ها بيانگر نظام آرمانی شما در آينده است و يا اينکه در ۳۰ سال گذشته کشور و مردم ما چنين نظامی را تجربه کرده اند، از مقايسه های شما اما می توان فهميد که شما به تجربه يکی دو دهه اول انقلاب عنايت نظر داريد و همه ايما و اشاره های شما به دوران حيات آيت الله خمينی است. و در پايان همان بخش با توجه به رفتار کنونی نظام می گوييد که " اين نظامی نيست که ايرانيان در سال ۵۷ خواهان استقرار آن بودند". درست می گوييد، شايد به قطع بتوان گفت که هيچ کدام از ايرانيان در سال ۵۷ چنين نظامی را نمی خواستند و تصورش را هم نمی کردند که نظامی که قرار است بر سر کار آيد،نظامی خواهد بود که مدعی شريعت اسلام است ، نظامی که قصاص در حوزه مجازات ها پايه قضاوت آن است و نظامی که در آن رهبری ( ولايت فقيه ) جدای از اينکه آقای خمينی ، خامنه ای و يا هر کس ديگری بر آن تکيه زده خود را جانشين پيامبر و ائمه دانسته و ادعای استمرار حکومت انبيا و معصومين را دارد و بر اساس قانون اساسی آن حاکم بر جان و مال مردم بوده و پاسخ گوی هيچ نهاد ديگری نيست و از حقوق الهی بر خوردار بوده و حکم حکومتی او نه بر نهادهای حکومتی که بر ديگر مراجع دينی نيز واجب شرعی است و بر مجلس خبرگانش هيچ قاعده و مقرراتی حکمفرما نيست و خود برای خود آيين نامه و دستور جلسه تنظيم می کنند و به هيچ نهادی پاسخ گو نيست و شورای نگهبانش مظهر رسمی و قانونی تبعيض دينی است ، نظامی که در آن بهايی ها و کمونيست ها و کشيشان کليساهای ارامنه و هر دگر انديشی قتل عام می شود و حتی سلمان رشدی در انگلستان نيز بايد از وحشت او برای نوشتن کتابی در خفا زندگی کند و برای سرش جايزه ميليون دلاری تعيين می کنند چرا که همگی آنها طبق شريعت اسلام مهدورالدم ميباشند و حکم مرتد در مورد آنها بايد اجرا گردد و مخالفينش در سراسر دنيا ترور می شوند و انيس نقاش ها را برای قتل آنها در اقصی نقاط جهان اجير و تسليح می کنند، نظامی که در آن زنان به جرم زنا محکوم به سنگسار شده اند و در ملأ عام بساط شلاق و سنگسار و قطع دست و پا بر قرار شد و در خيابان های آن با چرثقيل مردم را در مقابل چشم کودکان حلق آويز کردند، و نظامی که در همه امور زندگی مردم حق دخالت پيدا کرد از پشت بام خانه ها گرفته که آنتن و ديش تلويزيون پايين آورد تا درب ادارات آن که از ورود مردان با پيراهن آستين کوتاه جلو گرفتند و زير چادر زنها را جستجو کردند که نکند خدای نکرده جوراب کوتاه يا دامن به پا داشته باشند و در کوچه و خيابان های آن زنان و مردان و دختران و پسرانی را که در کنار هم قدم می زنند دستگير کرده به کميته ها می بردند و در اتوبوس هايش و در کلاس های درسش جدا سازی جنسيتی می کنند و به زور بر سر زنان و دختران پيچه می پيچند که نکند که خدای نکرده ايمان و شريعت مومنين به باد رود، ياد ايرج ميرزا گرامی بادکه گفت : گفتند که واشريعتا خلق روی زن بی نقاب ديدند آسيمه سر از درون مسجد تا سردر آن سرا دويدند ايمان و امان به سرعت برق می رفت که مؤمنين رسيدند و نظامی که رهبرش حکم قتل عام دسته جمعی زندانيانی را که سالها بود با احکام دادگاه های اسلامی در زندان ها محکوميت کشيده بودند را صادر کرد. درست می گوييد اين آن نظامی نبود که مردم ايران در انقلاب ۵۷ در آرزوی تحقق آن در خيابانها شعار استقلال ، آزادی و مرگ بر ديکتاتوری می دادند، اما اين نظام محصول چند سال رياست جمهوری احمدی نژاد و يا فقط محصول دوران رهبری آقای خامنه ای نيز نيست، آنچه امروز شاهد آن هستيم ادامه منطقی همان نظم و قواعدی است که از همان فردای انقلاب و تحت رهبری و منويات آيت الله خمينی پايه گذاری شد و در دوران خود ايشان طراحی و اجرا گرديد. پايان بخش اول با احترام رضا فانی يزدی rezafani@yahoo.com ۲۱ آذر ماه ۱۳۸۹ *توضيح اينکه تمام مطالب داخل گيومه از نوشته آقای تاج زاده بر داشته شده است متن کامل اين نوشته را می توانيد در لينک زير ملاحظه کنيد http://www.kaleme.com/1389/03/24/klm-22713 ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول Copyright: gooya.com 2010

 
 

Things you can do from here:

 
 

No comments: