Sunday, January 2, 2011

وضعیت وخیم جسمانی یک زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via Donbaleh.com by ariajon on 1/2/11

بنا به خبری که از زندان شهر سقز رسیده ، مصطفی سلیمی زندانی سیاسی محکوم به اعدام در وعضیت وخیم جسمانی قرار دارد و از عفونت روده رنج میبرد و تاکنون از طرف مسئولین زندان هیچ گونه مداوای رسیدگی صورت نگرفته است . مصطفی سلیمی ( ایلویی ) فرزند عبدالله، اهل روستای ئیلوو منطقه تیلکو از توابع شهرستان سقز است که در سال 1380 به عضویت یکی از احزاب اپوزیسیون کرد درآمد و به مدت سه سال به همکاری با حزب مورد اشاره پرداخت. نهایتاً نامبرده از اواخر سال 1382 به همکاری خود با آن حزب پایان داده و متعاقباً در منزل یکی از اقوام خود در شهر نهاوند واقع در استان لرستان ساکن شد. نیروهای امنیتی در همان زمان اقدام به بازداشت آقای سلیمی کرده و پس از انتقال به اداره های اطلاعات و دادگاههای سنندج و سقز، حکم اعدام به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق محاربه صادر و به وی ابلاغ شد. مصطفی سلیمی زندانی سیاسی محکوم به اعدام ، طی نامه ای که سال گذشته از زندان سقز به دست ستاد مرکزی کمپین رسیده بود ، به سازمانهای حقوق بشری این چنین میگوید. در اواخر سال 82 پس از پایان دادن به کار سیاسی در یکی از احزاب کردی در شهر نهاوند ( لرستان) در خانه یکی از اقوام خود توسط نیروهای امنیتی دستگیر و روانه اطلاعات شهر سنندج و پس از آن به بازداشت گاه اطلاعات شهر سقز منتقل شدم که بعد از مدتی مرا به دادگاه بردن که در آنجا به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه با خدا به اعدام محکوم شدم از آن جلسه ی دادگاهی سالهای زیادی میگذرد شاید نزدیک به 5 سال که من حکم اعدام دارم و در سلول های زندان هر شب به انتظار صحرگاهی هستم که با صدای زندان بان از خواب بیدار شوم و مرا به دارآویزند که برام بهتر از یک شب دیگر از اصطراب ، اصطرابی که چه موقعه اعدام میشوم و از این بلاتکلیفی خلاص میابم. بله من نزدیک به 5 سال که حلقه طلناب دار را در گردن خود احساس میکنم. از مرگ هراسی ندارم چرا که به گفته احسان هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر، به مدت یک سال و نیم به زندان گوهر دشت کرج منتقل شدم که در آنجا به انواع شیوه های گونان مورد شکنجه هاي روحي قرار گرفتم که به مدت یک ماه دست به اعتصاب غذا زدم که نهایتا به بهداری زندان منتقل شدم و به ناچار مرا دوباره به زندان سقز انتقال دادند . دقیق نمیدانم اما باید 40 سالم باشد همسرم بعد از بازداشتم از من جدا شد و پسرم اشکان كه بايد حدود 15 سال سن داشته باشد، آخه سالهای طولانی را در سلول انفرادی و زندان سپری ک

 
 

Things you can do from here:

 
 

No comments: