Wednesday, December 22, 2010

پیام های دانشجویان ستاره دار برای تولد ضیا نبوی دانشجوی زندانی در تبعید

 
 

Sent to you by گریلا via Google Reader:

 
 

via بالاترین by hichkas2 on 12/22/10

پیمان عارف --- متولد شو از منتهای مهر سلام ضیاجان. ضیای سربه زیرو مهربانم. باز هم شب یلدا رسید و سالروز تولد تو! بیست و هفت یلدا را پشت سر نهادی و وارد بیست و هشتمین اش شدی. پارسال شب یلدا را در آن زیرزمین مخروبه بند ٣۵٠ و البته در اتاق شش، آن اتاق نظم و سکوت تحت اداره ابراهیم مددی عزیز، و در آن جمع صمیمانه ای جشن گرفتیم که فرهاد وکیلی هندوانه اش را تقسیم کرد و خرسند از آزادی هم بندی که همگان تصور صدور حکم اعدام در موردش داشتند! ضیاجان، عزیزم آری بدان سان کمر ظلمانی ترین و سردترین شب سال را شکستیم تا در شب سال نو به گرد سفره هفت سین "ای ایران" بخوانیم و تخم مرغهای سبزمان را به رخ دژخیم نابکار کشیم! آن شب رفت و وین روز جاودانه شد. تو گویی عهد بسته ای که با تولدت کمر شب به خاک نشانی و ظلمات در هم شکنی. دوست خوبم امشب باردیگر متولد شو. متولد شو و از منتهای مهر، قلب شب را نشانه رو..... ما نیز به یادت می روییم و دگربار به جنگ شب می رویم. دوست خوبم باور کن تاریکترین دمان شب، واپسین دقایق آن است. و یلدا همان رازآلودترین و شورمندانه ترین جنگ یزدان مهر،خدای انسان و ایزد حقیقت با ناخدای ظلمات! پس بسوز و روشن ساز این ظلمانی ترین دقایق وطن را ای شمع جاودان. ای ستاره درخشان. درخششت ارجمند و نامت بلند باد. تولدت مبارک سمیه رشیدی --- ستاره ای برای همه ی ما بلندترین شب شب فرصتیست برای دیدن ستاره ها خواستم من هم بدون تو بی یاد یلدا شب را صبح کنم. دستی به در خورد و هندوانه ای آمدو یاد یلدا را آورد. خنده ای کردم و هندوانه را ترکاندم، خنده ام خشک شد. هندوانه ی سبز ، قرمز شد !!! چندمین شمع بودنت را در دل این هندوانه از جانبت فوت کنیم ؟ ای ستاره همه ما در نبودت، بودنت را جشن می گیری. ضیای عزیز: امشب همه ستاره ها برای تو می خندند، تولدت مبارک. صادق شجاعی --- زمانه ای که ستاره ات را جرم می پندارد! ضیا حبس را زندگی‌ می‌کند. ضیا زندان را زنده می‌کند، ضیا مسیح است؛ جان می‌بخشد. ضیا نور است. ضیا نماد انسان است. ضیا شرافت می‌آفریند. می‌خندد؛ تلخ و‌ شاد می‌خندد؛ به ابرهای تیره که انگار می‌کنند، چون روزی نور ستاره را گرفتند، دگر بعدی نیست، طوفانی نیست. ثبت می‌کند تا ستاره‌های فردای این بوم بدانند، روزگاری ستاره بودن جرم بود و‌ زندان جزای‌اش. میلادت مبارک ضیا جان صفورا الیاسی--- سهم من از زادروزت... زمان یادش آمد امروز نام تو را زمزمه کند، در تکرار زایش نور در این شب یلدا بگذار گفتن زادروزت مبارک سهم من باشد سهم دستهای خالی من سهم دلواپسی هایم سهم بغض هایی که کاشتیم و قد کشیدند در لابلای نبودنهایت و من به یاد تو این شب تیره را به هزار ستاره ی روشن آذین میکنم بی مجال اندیشه ای به تنهایی و ترس فارغ از این همه معمای بود و نبود تو را میهمان میکنم میهمان هر چه روشناییست دور از هرچه دلتنگیست علی قلی زاده --- توکارون را هم دانشگاه خواهی کرد ضیا جان! من با چند هزار كیلومتر فاصله از و به امید آزادی تو و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، به تو در سلول های سرد و نمور زندان كارون اهواز سلام می گویم. سلام من بر تو و بر همه آزادی خواهان وحق طلبان در بند این پیام به بهانه سالروز تولد تو در شب یلداست، یلدای امسال با یاد تو و به نام تو برای همیشه در تاریخ خواهد ماند. تولدت مبارك ضیا جان! بر تو و بر خانواده ات كه آزادمردی همچون تو را پروش داده اند. ضیای عزیزم! تو در كنكور كارشناسی ارشد سال 87 ستاره دار شدی و علی رغم كسب رتبه تك رقمی ات، به شیوه ای غیرقانونی از تحصیل در مقطع كارشناسی ارشد بازماندی و من نیز در سال 88 به جمع دانشجویان ستاره دار پیوستم. یادم می آید در روزهای قبل از كنكور كارشناسی ارشد سال 88، تو كه با همراهی دیگر یارانت شورای دفاع از حق تحصیل را تاسیس كرده بودی، به من امیدواری میدادی و میگفتی : " علی ! خوب كنكور بده كه امسال دیگر ستاره دار نخواهیم داشت و همه با هم به انشگاه میرویم. " می گفتی هر دولتی كه غیر از این دولت بیاید، دیگر ستاره دار نخواهیم داشت. ولی نشد آن{ه ما و ملت میخواستیم و آنهایی كه وجود من و تو را انكار میكردند، همچنان و برای چند روزی بیشتر در قدرت ماندند. اما من و تو ایمان داریم كه "ظلم" رفتنی است و "حق" است، كه ماندنیست. قرار گذاشته بودیم كه " همه با هم" در سال 88 به " دانشگاه " برویم، ولی از " اوین" سر درآوردیم و اوین شد دانشگاهمان. همان ها كه تو را ستاره دار و وجودت را تكذیب كردند، تو را در اوین هم تحمل نكردند و به دورترین مكان ممكن در زندان كارون اهواز تبعیدت كردند. زندانی كه دیگر " دانشگاه اوین " نباشد و حتی از امكان ملاقات با پدر و مادرت هم محروم شوی. اما من یقین دارم كه تو " كارون" را هم "دانشگاه" خواهی كرد و رنج دوری از دوستان و خانواده ات را تحمل خواهی كرد. سید ضیا عزیزم! تو را از 4 سال پیش كه برای اولین بار در نشست های دفتر تحكیم وحدت دیدمت، به خوبی میشناسم. من هم مانند دیگر دوستانت به بیگناهی تو شهادت میدهم. و شهادت میدهم بر اینكه ایراد اتهام هواداری از باند تروریستی رجوی به تو، تنها یك دستاویز است برای انتقام جویی از تو و فعالیت های مسالمت آمیزت در دفاع از حق انسانی و اولیه تحصیل و تلاشهای شجاعانه ات در افشای انچه که بر ستاره داران رفته است. همانطور كه خودت این اتهام را یك ننگ دانستی و هرگز آن را قبول نكردی، من نیز آن را نمایشنامه ای زشت از كینه جویی قلدرهای زمان از تو میدانم. در دادگاهی كه به گفته ی خودت به دستور بازجویانت قرار باشد تو محكوم شوی، همین انكار اتهام هم شده است مدرك علیه تو! گفته اند چون بعضی از بستگان تو مجاهد هستند، تو نیز به این گروه گرایش داری. چه ادعاییی!اگر گرایش های سیاسی بستگان جرم محسوب شود، پیش از تو باید برخی از طرفداران دولت به این جرم محاكمه شوند كه بستگانشان از روسای این گروه تروریست ضد میهنی هستند. و تو چه بی پروا در نامه هایت به بیرون از زندان پردا از این حقیقت برداشتی و گفتی كه هیچ مدركی بر علیه تو در پرونده ات وجود ندارد و از این گروه انزجار داری. ضیا جان! هیچ شب و روزی نیست كه به تو و دیگر یاران دربندمان فكر نكنم. به تو، بهاره، عبدالله، مجید دری، مهدیه، مجید توكلی، عماد، میلاد، حسن اسدی و ... عزیزم! تولدت مبارك . امسال كه نشد، اما سال آینده با هم و دركنار پدر و مادرت تولدت را جشن میگیریم. فرشید مقدم --- ضیای لبخندهای پر فروغ... آفرینِ خدای بر پدری، که تو پرورد و مادری که تو زاد. بخت نیکت به منتهای امید، برساناد و چشم بد مرساد. ضیای عزیز، ضیای لبخندهای پر فروغ و امیدبخش، ضیای مهربان و صبور رفیقی که هم امروز چون نسیمی از پشت دیوارهای سنگین زندان زندانبانانت می وزی اما حتا خاطرۀ لبخند کوچکت، طوفانی است. تولدت جاودان دوست عزیز
با ۵۵ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 
 

Things you can do from here:

 
 

No comments: