Sent to you by Hiwa via Google Reader:
ابتدا مردم با شورتهای گیاهی در جنگل و غار زندگی میکردند، کم کم مشکلاتشون رو یک جادوگر حل میکرد
بعدتر هر قومی جادوگر خودش رو داشت که مشکلاتشون رو حل میکرد
بعد صنعت فال گیری و ربط دادن اتفاقها بصورت کشکی به آسمان و ستاره هاش رو گرفت
بعدها یک عده خدا رو کشف کردند، یعنی اومدن گفتن ما خدای شما هستیم، چیزی شبیه فرعون در قرآن، و خدای جدید مشکلات مردم رو حل میکرد
بعدتر دیدن که نمیشه یک آدم خداباشه که، این دروغ خیلی بزرگیه، نمیشه پنهانش کرد، بعد تازه این خداها باهم دعواشون میشد
بعد پیامبری کشف شد، بجای اینکه ملت بیان خدا بشن، میرفتن میگفتن ما از طرف خدا پیام آوردیم و اینجوری مشکلات مردم رو حل میکردند
بعد پیامبرها خودشون میفهمیدن که این پیامبری هم میتونه دردسر باشه برای همین معمولاً میگفتن آخرین پیامبرن و هر کس کش دیگری که اومد گفت من پیامبرم دروغ میگه و بکشیدش!
حالا این پیامبرها یکی در شونصد هزار کارشون میگرفت و طرفدارایی جمع میکردند ولی اون پیامبر هم بالاخره میمرد، مشکلات مردم رو کی باید حل میکرد؟
خوب شیعیان اومدن امامت رو اختراع کردند، بعد حالا برای امام بودن باید امام قبلی مادر شما رو به تخت برده باشه یعنی امامت از طریق آبکیر منتقل میشه، و امام مشکلات مردم رو حل میکرد
بعد دیدن که داره خر تو خر میشه و سر اینکه کی امامه، دعواست، اینه که اومدن گفتن آقاجون امام آخری غیب شده، حالا باید مشکلات شما رو ماها که از امام امضا داریم حل کنیم
بعد از یک مدتی دیدن باز داره خر تو خر میشه و هر جاکشی از راه میرسه میگه من امضا دارم، و میخواهد مشکلات مردم را حل کند
برای همین گفتن نخست اینکه امام الکی امضا نمیده، دوم اینکه امام اصلاً قرار شده دیگه امضاء نده خودش رفته مسافرت غیبی، خودش بعداً میاد بعد از ما هم دیگه کسی از امام امضا نداره…
از اونجا مسئله نیابت امام زمان مطرح شد، حالا که امام رفته مسافرت کی مشکلات مردم رو حل میکنه؟
طبقه روحانی گویا تصمیم میگیرند راجع به این قضیه، مثلاً به بعضی از پادشاهان صفوی میگفتن شما نایب امام زمانی، یک سیستم فاسد پادشاهی ایرانی اسلامی جدید اینجوری پیدا شد، اون شاه هم میومد میشد سایه خدا و وقتی از روی اسب می افتاد حضرت عباس مشکلش رو حل میکرد
بعدها وقتی داشتن سرنگون میشدن به محمود افغان نامه دادن که ببخشید اشتباه شده، شما گویا نایب امام زمانی، شما بیا مشکلات مردم رو حل کن
بعد کمونیسم بوجود اومد و شاخک آخوندها تیز شد که گویا اینجوری هم میشه، یک جمهوری اعلام میکنیم ولی خوب جمهوری کیری مثل شوروی و بقیه کشورهای کمونیستی، بعد بجای تمام چیزهای کمونیستیش اسلامی میذاریم ولی در ساختار و حفاظت از ساختار شبیه همون آشغالهای کمونیست، اینجا بود که اومدن ولایت فقیه رو اختراع کردن
گفتن بابا امام زمان میاد به یک فقیه نیابت میده، همینجوری تخمی تخمی هم نیست، خیلی مستند و محکم هست روش اثباتش اینه که بقیه آخوندها هم قبولش داشته باشن! اینبود که خمینی رو اومدن کردن ولی فقیه و خمینی مشکلات مردم رو حل میکرد
بعد از مرگ خمینی اما قضیه شبیه همون پیامبری و امامت و امضا از امام زمان پیش داره میاد کم کم، خامنه ای حالا اومده میگه من ولی فقیهم، ولی همونهایی که ولی فقیه رو اختراع کردند و ساختند گویا دوست دارن خودشون بجای خامنه ای باشن، حالا کم کم شاید دارن به این فکر میکنن که بیان بگن ولی فقیه هم فقط یدونه بوده، با یک تاکتیکی چیزی این ولایت فقیه رو از بین ببرن یک دکان دیگر باز کنن.
این همه مصائب و مشکلاتی که برای ما از همان دوران شورت میوه ای پوشیدن تا الان پیش اومده شاید بخاطر اینه که مردم نادان بودن، شاید تغذیه بهتر، آموزش بهتر، رفاه، ارتباط با بقیه جاها بتونه بعد از یک مدتی این دکانها رو ببنده،
شاید مردم بالاخره بفهمند که مشکلاتشون رو نباید یک نفر یا یک ایدئولوژی و مکتب حل کنه
مشکلات با علم حل میشن، مشکلات مردم رو با مدیریت و جامعه شناسی و روانشناسی و حقوق و شاخه های علوم انسانی میشه حل کرد نه با امام زمان و خدا و جادوگر و پیامبر و امام و لایت فقیه و کمونیسم و ایسم و ایستهای مختلف، ساختار حکومت باید جوری باشه که این علوم انسانی حاکم بر اجتماع باشن.
و برای همین خامنه ای علوم انسانی رو دوست نداره.

Things you can do from here:
- Subscribe to وبلاگ رسمی آرش بیخدا using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
No comments:
Post a Comment